۱۳۸۹ دی ۲۸, سه‌شنبه

اهل حدیث چه کسانی هستند؟

 

الحمد لله والصلاة والسلام على رسول الله , وبعد:
معني اصطلاحِ «اهل حديث» چيست؟
منظور اهل سنت ، از اهل حديث چه کسانی هستند؟
آيا اين کلمه مخصوص عالمان حديث است يا شامل همه ی علمای امت می شود؟


اهل حدیث مخصوص ترین مردم نسبت به حدیث و کسانی اند که به حدیث چنگ می زنند و در اخلاق و سلوک و عبادت و معاملات قولاً و عملاً ، و همچنین در اعتقاداتشان چه ظاهراً و چه باطناً از آن پیروی می کنند.
اهل حدیث همان اهل سنت و جماعت هستند، پس حدیث، همان سنت و جماعت می باشد که حق است ، و کسی که از حديث پيروی می کند بر حق است .
اهل حدیث همان فرقه ی نجات دهنده است، کسی که با پیروی کردن از حدیث نجات نیابد پس با چه چیزی نجات می یابد؟
اهل حدیث همان طائفه ی منصوره (گروه تاييد شده) هستند، کسی که با حدیث پیروز نشود پس با چه چیزی پیروز می شود ؟
امام احمد درباره ی طائفه ی منصوره گفته است : اگر طائفه ی منصوره همان اهل حدیث نباشد پس من نمی دانم که چه کسانی هستند!! (فتح الباري 1/85)
و آنان تا روز قیامت بر حق استوارند. با حدیث ظهور کردند ، با حدیث پیروز شدند و به سبب آن هم نجات یافتند. و اینها همه الفاظ و اصطلاح است که دارای عموم و خصوص یا مطلق و مقید است . هرگاه یکی از الفاظ و اصطلاحات به صورت مطلق آمد دیگری نیز در آن وارد میگردد و لفظ بر همه فرقه های گروه ناجیه دلالت می کند .و اگر لفظ اهل حدیث با لفظ دیگر همراه آید نشان ميدهد که منظور کسانیند که به حدیث می پردازند .این تفسیری است که بسیاری از سلف در مورد اهل حدیث – که خاص به حدیث میپردازند – ارائه می دهند .
شیخ الاسلام ابن تيميه رحمة الله علیه میگوید : منظور از اهل حدیث کساني نيستند که به روایت و کتابت و حفظ آن بپردازند . بلکه مقصد کسانيند که به حفظ و شناخت ظاهر و باطن آن شايسته ترند و در ظاهر و باطن پیرو آنند و آن را به کار میبندند.(مجموع الفتاوى4/95)
اهل حدیث تا قیامت بر حق هستند ، به وسیله حدیث پیروز می شوند و به وسیله ی آن نجات می یابند. اهل حدیث همان سلف امت و کسانی هستند که بعد از صحابه ، تابعین ، و ائمه بوده اند و از راه آنها پیروی کرده اند . (مجموع الفتاوى6/355)


وأهل الحديث هم أهل النبي وإن *** لم يصحبوا نفسه، أنفاسه صحبوا
(اهل حدیث ، اهل نبی می باشند ،گر چه با خود او همراه نبوده اند اما با انفاس قدسی او همراه هستند)


در میان اهل حدیث ، اشخاص عالم، فقیه، خطیب، دعوت دهنده به کار نیک و نهی کننده از کارهای منکر وجود دارد که خداوند آنها را ارکان شریعت قرار داده است و به وسیله ی آنها بدعت های زشت را نابود کرده است . آنها در میان بندگان خداوند اشخاص امین هستند و واسطه ی بین پیامبر و امتش ، افراد کوشا در حفظ ملت پیامبر ، دارای نورهای فروزان، فضیلت مشهور، نشانه های روشن، مذهب مشخص، دلایل قوی، می باشند و هرگاه بعضی از آنها در مقابل هوا و هوس و سختی ها قرار می گیرند به حدیث مراجعه می کنند و بهترین را انتخاب می کنند ، کتاب الله برایشان کافی است، سنت ، حجت و دلیلشان و رسول الله پیشوایشان است . بر هوای نفسانی خود پافشاری نمی کنند ، رای و نظر معیارشان نیست و آنچه را که از رسول الله روایت و صحیح باشد قبول می کنند . مسئول حفاظت از دین و حفاظت از جایگاه علم هستند . اگر در حدیثی میانشان اختلاف باشد ، به خود احادیث مراجعه می کنند و هنگامی که از راه حدیث داوری و حکم کردند پس این عملشان بسیار مورد قبول است. هر آنچه که به آن حکم کنند قابل قبول و اجراست ، هر عالم و فقیهی ، هر امام والامقامی ، هر زاهد در میان قومش ، هر سخنور نیکویی از میان آنان است . و ایشان جمع بزرکی هستند . راه آنان راه درست است . هر بدعت گذاری به عقیده ایشان تظاهر میکند و نمی تواند بر مذهبی غیر مذهب آنان سخن بگوید . هرکس به آنان سوء قصد کند خدا او را بر جای خود می نشاند . و هرکه به دشمنی با آنان بر خواست خدا با او دشمنی میکند . و کسی که میخواهد به آنان شری برساند ناتوان می ماند و هرکه از آنان دوری جوید راهش به جایی نمیرسد. هر دینداری نیازمند ارشادات آنان است . هر کس به آنان نگاه بد دارد درمانده است .و خداوند بر نصرت آنان تواناست. (شرف أصحاب الحديث للخطيب البغدادي ص4)
و معلوم است که هرکس به کلام متبوع و احوال و مقاصد ظاهری و باطنی آن آگاهتر به آن بیشتر پایبند باشد همانا او شایستگی بیشتر دارد که به آن کلام (حدیث ) مختص و منتسب گردد .
اهل حدیث همان اهل جهاد و مرزبانان هستند. ابو منصور بغدادی گفته است : مرزبانان روم و جزیره ی شام و آذربایجان همگی بر مذهب اهل حدیث بوده اند و نیز مرزبانان آفریقا و اندلس و همه ی مرزبانان دریای مغرب و مرزبانان یمن در ساحل زنج مذهب همه ایشان اهل حدیث بوده است . (أصول الدين1/317 نقلا عن قدم أصحاب الحديث للهاشمي ص56)
اهل حدیث کسانی هستند از متقدمین مانند صاحبان صحاح و سنن و مسندها که برای جمع آوری حدیث در خشکی و دریا و شرق و غرب سفر کردند و این گونه نیست که هرکس به تصحیح و تضعیف احادیث بپردازد اهل حدیث به حساب آید .(یعنی اینکه روایات و احادیث از نظر صحت و سقم بر رسی کند). و از متاخرین افراد زیادی را دیده ایم که به اهل حدیث طعن وارد کرده و با آنها دشمنی می کنند مانند صوفی های خرافاتی و افراد بدعتی گمراه.
اهل حدیث داناتاین مردم نسبت به حدیث هستندـ و معلوم است که هرکس به کلام متبوع و احوال و مقاصد ظاهری و باطنی آن آگاهتر به آن بیشتر پایبند باشد همانا او شایستگی بیشتر دارد که به آن کلام ( اینجا یعنی حدیث ) مختص و منتسب گردد .( مجموع الفتاوى4/91)
شکی نیست که اهل حدیث داناترین افراد امت هستند و نسبت به شناخت پیامبر تخصص بیشتری دارند . اهل حدیث همان پیروان صحابه رض هستند ، آنها پیرو آثار نبوی و سنت هستند و به راه و روش صحابه از همه داناتر و پیرو راه و روش آنها می باشند و به کتاب و سنت در هر زمان و هر جا ، علم و آگاهی دارند و برترین افراد نسبت به دیگران هستند (العقيدة الأصفهانية1/15)
اهل حدیث به جز پیامبر نسبت به چیز دیگر تعصب ندارند و داناترین مردم نسبت به احوال و اقوال پیامبر هستند و احادیث صحیح را بهتر از بقیه تشخیص می دهند و صحت و سقم آنها را بهتر می دانند . ائمه آنها در آن فقیهند و به معانی آن آگاهند و با صدق و عمل و محبت تابع آنند . با هرکس که با آن دوستی کند دوستند و دشمنان آن را دشمن دارند .آنان کسانیند که سخنان کوتاهی دارند که از کتاب و سنت آبیاری می شود و از هر کلامی که با قرآن و سنت تطابق نداشته باشد اصول دین خود نمی دانند بلکه هرآنچه که در کتاب و سنت آمده همان اصل دینشان است و به آن اتقاد دارند و همان پشتوانه دین آنان است . چیزهایی مثل اسما و صفات ( خداوند ) قدر ، وعید ، امر به معروف و نهی از منکر و غیره که بسیاری از مردم در آن به نزاع و اختلاف پرداخته اند ، به خدا و رسول می سپارند و اینگونه الفاظی که اهل تفرقه و اختلاف در آن تنازع کرده اند را تفسیر میکنند . اگر یک مساله واقعا از کتاب و سنت روایت شده باشد و مخالف با کتاب و سنت نباشد، آنرا ثابت می کنند که از کتاب و سنت آمده است. و اگر مساله ای مخالف با کتاب و سنت بیاید آن را باطل می کنند و از ظن و گمان و هوای نفسانی پیروی نمی کنند ، زیرا پیروی کردن از ظن و گمان جهل است و پیروی کردن از هوای نفسانی ، هدایتی در بر ندارد بلکه ظلم است و دو چیز شر و بد که جهل و ظلم باشند در اینجا با هم جمع می شوند. (مجموع الفتاوى 3/347)
چیزی که اهل حدیث را از دیگران متمایز کرده ثابت قدم بودن بر اصولشان در همه ی موارد سختی و زمان فتنه می باشد. هیچ یک از علمای اهل حدیث و افراد صالحشان به یاد ندارند که از اعتقاد و قولشان رجوع کرده باشند بلکه اگر آنها با انواع سختی ها و فتنه ها آزمایش شوند از نظر صبر افضل ترین مردم هستند و صبر و استقامت در میان اهل حدیث نسبت به اهل کلام و فلسفه چندین برابر است . (مجموع الفتاوى 4/ 51)
اهل حدیث افرادی هستند که اتفاق و اتحاد را بسیار دوست دارند و بیشتر از دیگران از اختلاف و جدایی نفرت دارند. و اتفاق و اتحاد آنها را نمی یابی مگر به خاطر پیروی کردن از آثار انبیاء و قرآن و حدیث . و تفرقه و جدایی و اختلافشان را نمی بینی مگر زمانی که این موارد را ترک کنند و از قرآن و سنت پیروی نکنند. {وَلا يَزَالُونَ مُخْتَلِفِينَ إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّكَ وَلِذَلِكَ خَلَقَهُمْ} اهل رحمت هیچ گاه با یکدیگر اختلاف نمی کنند آنها از نظر گفتار و کردار پیرو انبیا هستند . آنها در میان این امت اهل حدیث و قرآن هستند پس هر کسی که با آنها درباره ی چیزی مخالفت کند به همان اندازه از رحمت خداوند دور می شوند . (مجموع الفتاوى 4/50-51)
اهل حدیث با منهج واحد و متحد بودن و اختلاف کمشان متمایز و شناخته می شوند .
چیزی که به ، بر حق بودن اهل حدیث دلالت دارد این است که اگر همه ی کتابهای تالیف شده شان، هم کتب قدیمی و هم کتب جدید را از اول تا آخر مطالعه کنیم با وجود مختلف بودن سرزمین ها و زمانهایشان، و دور بودنشان از یکدیگر، همه ی آنها را در بیان کردن اعتقاد ، مانند هم و بر یک روش می بینیم، که در این راه با اتحاد حرکت می کنند و ذره ای از این راه کج و منحرف نمی شوند . اقوال و افعالشان یکی ست ، میان آنها هیچ اختلاف و تفرقه ای نمی بینید.
اگر همه ی سخنانشان را که از گذشتگان خود نقل می کنند جمع آوری کنیم ، آن سخنان را اینگونه می یابید که گویی همه ی آنها از یک قلب بلنده شده اند و از یک زبان جاری شده اند. آیا برای بر حق بودنشان دلیلی روشن تر از این می خواهید؟ (الانتصار لأصحاب الحديث للسمعاني ص45)
اهل حدیث معصوم نیستند و نیز گاهی دچار لغزش و گناه می شوند. آنها یک حزب نیستند که با این اسم شناخته شوند، بلکه در کشورهای مختلف جهان و در سرتاسر دنیا پراکنده هستند. بعضی از آنها مبارزان و مجاهدان شجاعی هستند که در میان جنگ با دشمن می جنگند، بعضی از آنها فقیه، بعضی محدث، بعضی پرهیزکار و امر کنندگان به کار نیک و نهی کنندگان از منکر هستند و لازم نیست که همگی در یک جا جمع باشند بلکه آنها در اقصی نقاط زمین متفرق و پراکنده هستند. (شرح مسلم للنووي 13/67)


اینها اهل حدیث با صفات و خصوصیاتشان بودند از خداوند متعال مسالت دارم که شما نیز با آنها دیدار و ملاقات داشته و از آنها باشید.
و صلی الله علی نبینا محمد و علی آله و صحبه و سلم

۱۳۸۹ آذر ۳, چهارشنبه

حکم بکار بردن کلمه عشق برای خدا !

 



الحمد لله والصلاة والسلام على رسول الله , وبعد:


سوال : بسیاری از مردم خود را عاشق خدا، ستایش کننده ی خدا و محب و دوستدار خدا می نامند، آیا اسم گذاشتن به این نام ها جایز است یا خیر؟
جواب : خود را عاشق خدا نامیدن یک نوع بی ادبی است، ولی ستایش کننده ی خداوند و محب و دوستدار خداوند ، این نوع اسم گذاشتن اشکالی ندارد اما شایسته و بهترین است که این نام گذاشتن هم ترک شود.


شیخ صالح آل الشیخ در کتاب شرح فتوی الحمویه الکبری جلد هفتم می گوید :

از الفاظی که صوفیه آن را به کار می برند عشق است، شیخ صالح می گوید که به کار بردن کلمه ی عشق و اطلاق کردنش برای خداوند جایز و درست نیست. یعنی جایز نیست که کسی بگوید من عاشق خداوند هستم و به او عشق می ورزم و خداوند معشوق من است. آنچه که در کتاب و سنت درباره ی دوستی و محبت به خداوند آمده است بالاترین درجه محبت به خداوند می باشد:


دلیل منع شدن از به کار بردن کلمه ی عشق در باره ی خداوند( مانند : من عاشق خدا هستم و خداوند معشوق من است و چیزهای دیگر شبیه به این) 2 چیز است:

اول اینکه در قرآن و سنت اینگونه نیامده و آنچه که در قرآن و سنت آمده است به همان اکتفا می کنیم ، و عشق یک نوع از انواع محبت هاست، در مورد محبت و دوستی در قرآن و سنت آمده است اما درباره ی عشق چیزی نیامده است پس این دلالت بر جایز نبودن آن دارد.



دوم ، علت منع شدن و دلیل اینکه در قرآن و سنت نیامده ، این است که در عشق یک نوع زیاده روی در محبت وجود دارد که این به معنی محبت نیست ، عاشق در عشق به خود و معشوقش زیاده روی می کند ، عشق از درجات محبت است ولی در آن زیاده روی و وجود دارد . بنا بر این کلمه ی عَشَقَ و عشقٌ در لغت به معنای زیاده روی در دوست داشتن و محبت است و جایز نیست که کسی در محبت خود با خدا زیاده روی و از حد تجاوز بکند، همانطور که محبت با خدا و دوست داشتنش حق است همانطور نیز زیاده روی در دوست داشتن پروردگار جایز نیست ، زیرا که عاشق وقتی هوای نفسش یا محبت زیاد بر او غلبه کند ، هر کاری را که عقلش و به او وادار می کند انجام می دهد و همچنین به خاطر علاقه به محبوبش نیز کاری را انجام می دهد که نتیجه خوبی ندارد و به او خیر و نیکی نمی رسد.




به همین خاطر از به کار بردن کلمه ی عشق منع شده است. پس بنابراین بکار بردن کلمه ی عشق و آنچه که برگرفته از عشق است برای خداوند (به خاطر دو دلیلی که ذکر شد) جایز نیست . هم به خاطر اینکه در قرآن و سنت وارد نشده است و هم به این دلیل که در آن زیاده روی شده است .





التماس دعا

۱۳۸۹ آذر ۱, دوشنبه

اضافه کردن ( مغفرته ) به السلام علیکم و رحمة الله




الحمد لله والصلاة والسلام على رسول الله , وبعد:

اضافه شدنِ «و مغفرته» در جوابِ سلام ، ضعیف است . از این جریان زمانی اطلاع یافتم که آن را یکی از بحث کنندگان درباره ی ضعیف بودنِ اضافه کردن «و مغفرته» هنگامِ جواب دادن به سلام، آغاز کرد و جوابِ خوبی دریافت کردم.
یکی از شیوخ ما «مقبل الوداعی» از من سوال کردآیا در نزد شما اضافه شدن و «مغفرته» صحت دارد و آن را قبول دارید؟؟
من هم قبلا در این باره تحقیق نکرده بودم . به او گفتم: شیخ آلبانی این را صحیح دانسته !! او گفت : من از تو سوال می کنم
گفتم: ان شاء الله تحقیق و جستجو می کنم.
و الان خداوند بحث را برایم آسان کرده است. و به کتاب ( شعب الإيمان ) للبيهقي 6 / 456 شماره 8881 ، مراجعه کردم و همچنین به کتابِ کامل ابن عدی 7 / 2588 مراجعه کردم و دیدم که ابن عدی آن را از علی بن سعید روایت کرده است

و رازی حافظی بود که حفظ می کرد و می فهمید و قاسم بن مسلمه او را مطمئن دانسته ولی دار قطنی گفته است که: این طور نیست و در روایتی آمده که مطمئن نیست.
و بعضی از علما گفته اند که او در بعضی از کارهای پادشاه دخالت و نقش داشت. او والیِ یکی از روستاها بود که وقتی به او حقوقش را نمی دادند، خوک ها را در مسجد جمع می کرد!! مراجعه شود به ( لسان الميزان ) 4 / 271

(و اما بیهقی آن را از علی بن الحسین بن حیان روایت می کند – و آن را به حبان تغییر داده ( یعنی به جای حیان ، نوشته : حبان ) – و  او ( یعنی : علي بن الحسين بن حيان ) مورد اعتاد است همانطور که در ( تاریخ بغداد ) 11/395 آمده است ؛ اما شیخ بیهقی: ابا الحسن محمد بن یعقوبِ فقیه بر توثیق او ( مورد اعتماد بودنش ) از جانب هیچ کدام از امامان اطلاع نیافتم ! ( یعنی او را مورد اعتماد ندانسته ام چون بر معتمد بودنش نزد امامان واقف نشده ام ) الا اینکه از طریق اولی که روایت شد ( یعنی : ابن عدی آن را از علی بن سعید– که علی بن سعید ، همان رازی است – او هم از محمد بن حمید و وی نیز از ابراهیم بن المختارروایت کرده است) نزد ابن عدی این اعتماد و جزم را بیشتر می کند که او ( یعنی :ابن عدی ) : محمد بن حمید رازی است و محمد بن سعید اصبهانی نیست ؛ همانطور که شیخ ما ، البانی بر آن جزم و تصمیم گیری نموده است .
و خلاصه اینکه این بخشی که به سلام اضافه شده ( یعنی : و مغفرته ) ، ضعیف است ؛ مخصوصاً اینکه خود بیهقی اسناد آن را تضعیف نموده و می گوید : (محمد بن غالب از او – یعنی : علی بن الحسین بن حبان –از محمد بن حمید پیروی و تبعیت نموده و این ( اسناد ) اگر صحیح باشد ، آن را بیان نموده ایم ؛ بجز اینکه در اسناد آن تا شعبة ( یکی از راویان این حدیث ) کسی وجود دارد که مطمئن وحجت نیست . )
او ( یعنی ابن عدی ) بدون شک ابن حمید رازی است ؛
و حتی اگر در مورد او تساهل و  آسان گیری کنیم ، همانند حافظ در مورد او می گوییم : حافظ ضعیف است ، و ابن معین در مورد او رأی و نظر خوبی داشت (التقریب 0   5871 ))
جز بلدی بن حمید که ابو زرعه الرازی او را تکذیب کرد و دروغگو پنداشت، و نسائی نیز او را تکذیب کرد، و امام بخاری گفته که در مورد آن باید تحقیق و نگاه کنیم. پس مثال این شخص بهترین مثال است برای شدید ضعیف بودن حدبث .
و اگر که شیخ ما بر همه ی اینها اطلاع پیدا می کرد شاید نظرش عوض می شود ، پس او به سمت خداوند بازگشت(رحمه الله)
بنابر این آنچه که از این حرفها درباره اضافه شدن «و مغفرته» گفته شد نشان داد که ضعیف هستند. و الله اعلم.

التماس دعا

احاديث ضعيف و موضوع منتشر شده بين مردم،قسمت دوم



الحمد لله والصلاة والسلام على رسول الله , وبعد:
(حرام زاده «ولد زنا» وارد بهشت نمی شود)
ابن عراق می گوید: این حدیث را دار قطنی از ابو هریره ... روایت کرده است و صحیح نیست.و همچنین گفته است: که این حدیث مخالف گفته ی خداوند است که می فرماید: «و لا تزر وازرة وزر اخری» و همچنین مخالف گفته ی پیامبر صلی الله علیه وسلم  است که می فرماید:« ولد زنا(حرام زاده) ، به خاطر گناه پدرش گناهکار نیست و بر گردن او چیزی نیست. همین حدیث را طبرانی از حدیث حضرت عایشه تخریج کرده است و سخاوی درباره ی این حدیث می گوید که سندش صحیح است»
ابن جوزی بعد از اینکه این حدیث و احادیث شبیه به این را در گروه احادیث موضوع قرار داده می گوید: در این احادیث هیچ صحتی وجود ندارد

***
(خیر را در نزد خوب رویان و خوب صورتها بجویید)

سخاوی می گوید: این حدیث ضعیف است

***
(بهشت زیر پای مادران است)

شیخ آلبانی می گوید: این حدیث موضوع است
***

(دوست داشتن وطن، بخشی از ایمان است)
صاغانی این حدیث را جزو احادیث موضوع قرار داده است. سخاوی می گوید: بر  این حدیث واقف نیستم

***
(از بردن بچه ها به مساجد خودداری کنید)

ابن ماجه این حدیث را روایت کرده است. سخاوی می گوید : سند این حدیث ضعیف است

 
***
(کسی که به فتوا دادن جرات بیشتری دارد بر آتش جهنم نیز جرات بیشتری دارد)

عجلونی می گوید : این را ابن عدی از عبدالله بن جعفر روایت کرده که مرسل است
و شیخ آلبانی می گوید: ضعیف است و دارمی آن را تخریج کرده است.
***

(حفظ و یادگیری در کودکی «سن کم» مانند نقش بر سنگ است)

(کسب علم در کودکی مانند نقش بر سنگ است)

القاری می گوید که این حدیث از پیامبر ثابت نشده است و ابن عبدالبر در کتاب (جامع بیان العلم و فضله) آن را به بعضی از سلف نسبت داده است

عجلونی می گوید که این حدیث را بیهقی از حسن بصری روایت کرده است
و شیخ الاسلام در منهاج السنة 7/526 می گوید: که این نیز مانند سایر احادیث ضعیف است و  این سخن پیامبر اکرم «صلی الله علیه وسلم» نیست

التماس دعا

۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه

سؤال و جواب از شیخ محمد بن صالح العثيمين رحمه الله واسعة در مورد شش صفت جماعت تبلیغ




الحمد لله والصلاة والسلام على رسول الله , وبعد:
سؤال از شیخ رحمة الله: دعوت جماعت تبلیغ بر محور شش صفت دور می‌زند، و این صفات، صفات اصحاب است، آیا این صفت‌های ششگانه اصلی در قرآن و سنت دارند؟
و نظر شما در مورد این صفات چیست؟
جواب شيخ رحمة الله:* صفات ششگانه که برادران جماعت تبلیغی به آن دعوت می‌دهند، بدون تردید صفت‌های خوب و نیکویی هستند، اما تنها ویژگی‌ها و صفاتی نیستند که صفات دعوتگران و دعوت‌داده‌شدگان به راه خدا در آن منحصر باشد، بلکه برادران تبلیغی صفت‌های بزرگی که بزرگتر است، از آنچه که آنها به آن دعوت می‌دهند، یا از بعضی از آنچه آنها دعوت می‌دهند، بزرگتر است، ترک کرده اند، اما این اجتهاد آنهاست.
بنابراین، ما به بعضی از مردم نوشته ایم که این دعوت کوتاهی‌هایی دارد، و باید آنها دعوت خود را بر آنچه پیامبر دین خویش قرار داده، متمرکز کنند و آن مطالبی است که حدیث عمر بن خطاب t به آن دلالت دارد که فرمود: در حالی که ما با پیامبر r  نشسته بودیم، ناگهان مردی وارد شد که لباس‌هایش به شدت سفید بود، و موهایش به شدت سیاه بود، نشانة سفر بر او دیده نمی‌شد، و هیچیک از ما او را نمی‌شناخت، او وارد شد و نشست و زانوهایش را به زانوهای پیامبر r تکیه زد، و دست‌هایش را بر ران‌هایش گذاشت، و گفت: ای محمد مرا از اسلام خبر ده که چیست؟ پیامبر r فرمود: اسلام یعنی این گواهی بدهی که هیچ معبود به حقی جز الله نیست، و این که محمد (r) پیامبر خدا است، و نماز را برپا داری، و زکات مالت را بدهی، و رمضان را روزه بگیری، و به حج خانة خدا بروی، گفت: راست گفتی، سپس گفت: مرا از ایمان باخبر کن، پیامبر r فرمود: ایمان یعنی به خدا و فرشتگانش و کتاب‌هایش و پیامبرانش و روز قیامت و تقدیر خیر و شر خدا باور و  ایمان داشته باشی، گفت: راست گفتی، سپس گفت: مرا از احسان خبر ده، پیامبر فرمود: احسان یعنی این که خدا را طوری عبادت کنی که گویا او را می‌بینی، و اگر او را نمی‌بینی او ترا می‌بیند و در آخر حدیث پیامبر r فرمود: این جبرئیل بود، پیش شما آمد تا دینتان را به شما بیاموزد»(1)

پس اگر برادران جماعت تبلیغی، دعوت خود را بر این اصول که پیامبر r آن را دین نامید، متمرکز می‌کردند، برایشان بهتر و صحیح‌تر بود.
و شش صفتی که جماعت تبلیغی به آن دعوت می‌دهند، بدون شک دارای نقص‌های بزرگی اند که بر برادران تبلیغی لازم است که آن را با رهنمودهای شریعت تکمیل نمایند.
(((1)- مسلم روایت کرده است از حدیث عمر بن خطاب t به شماره (63 / 1767) کتاب الجهاد و السیر، باب (21).))
التماس دعا 

سؤال و جواب از شیخ محمد بن صالح العثيمين رحمه الله واسعة در مورد جماعت تبلیغ


الحمد لله والصلاة والسلام على رسول الله , وبعد:
سؤال از شیخ رحمة الله: به کثرت از جماعت دعوت و تبلیغ انتقاد می‌شود، با وجود این که این جماعت نقش برجسته‌ای در دعوت دارد، امید است به جای برحذرداشتن از این جماعت، این جماعت را در دعوت سلیم نصیحت کنی؟


جواب شيخ رحمة الله:* سخن‌های زیادی در مورد جماعت‌ها گفته می‌شود که کدامیک از این جماعت‌ها بهتر است و سخن‌هایی از این قبیل، در مورد جماعت دعوت و تبلیغ سخن‌های زیادی گفته می‌شود، به نظر من در این جماعت خیر بزرگی است، و تاثیر به سزایی دارد که در جماعت‌های دیگر که بیشتر تاثیرگذار هستند، چنین تأثیری مشاهده نمی‌شود.
و چه بسا کافرانی بوده اند که به دعوت این جماعت، مسلمان شده اند و چقدر گناهکارانی بوده اند که با دعوت اینها راه طاعت را در پیش گرفته اند، و این چیزی  است ثابت و مشهود که قابل انکار نیست، اما به نظر من این جماعت احتیاج به علم دارد، و در مورد بعضی افراد این جماعت به من اطلاع رسیده است که به علم و تعمق در آن علاقه ندارند، و می‌گویند: تعمق در علم ویژة علماء است و دیگر چنین حرف‌هایی در مورد علم می‌گویند، این اشتباه است و انتقاد من از جماعت تبلیغ در همین مورد است.
همچنین به من رسیده که رهبران این جماعت خارج از کشور ما، در دیگر کشورهای اسلامی دارای انحراف عقیدتی هستند، اگر درست باشد و دارای انحراف عقیدتی باشند، باید از آنها پرهیز کرد و فقط به دعوت در داخل کشور ما به صورت صحیح و درست بسنده نمود.
به هرحال، در جماعت تبلیغ خیر بزرگی می‌بینیم، ولی نقص‌هایی هم دارند، و همچنین مردم را از رهبران این جماعت در خارج از کشور ما اگر واقعاً انحراف عقیدتی دارند، برحذر می‌دارم، اما سرزمین ما به سپاس خداوند دارای علماء و نیکوکاران می‌باشد و نیاز نیست که ما به خارج از کشور سفر کنیم، مگر اسلام از کجا برخاسته است؟
آیا از این سرزمین برنخاسته است؟ و ایمان در نهایت به اینجا یعنی به مدینه برمی‌گردد، پس این سرزمین اولین محل طلوع اسلام بوده و در آخر هم بازهم اسلام به اینجا برخواهد گشت، و اینجا است که پیامبر r فرموده است: «یهود و نصارا را از جزیرة عربی بیرون کنید»(1)
و در مریضی فوتش فرموده است: «مشرکین را از جزیره العرب بیرون کنید»(1)

و در روایت مسلم فرموده است: «یهود و نصارا را از جزیرة عربی حتماً بیرون خواهم کرد، تا این که جز مسمان کسی در آن باقی نماند»(1)
(( حافظ ابن حجر در التلخیص الحبیر (4 / 139) و گفته است با عبارت «أَخْرِجُوا الْمُشْرِكِينَ مِنْ جَزِيرَةِ الْعَرَبِ» متفق علیه است.))

قواعد و رهمونهای بیداری اسلامی

التماس دعا

۱۳۸۹ آبان ۲۳, یکشنبه

احاديث ضعيف و موضوع منتشر شده بين مردم،قسمت اول



الحمد لله والصلاة والسلام على رسول الله , وبعد:


(ما قومی هستیم که تا گرسنه نشده ایم غذا نمی خوریم و هر وقت که میخوریم سیر نمیشویم.)
شیخ عبدالعزیز  بن باز رحمه الله در مجموع فتاوایش 4/122 می گوید: که در سند این ، ضعف وجود دارد.
وهمچنین شیخ عبدالعزیز السدحان می گوید: درباره این حدیث ضعیف بسیار جستجو و سوال کردم ولی چیزی غیر از آنچه که شیخ عبدالعزیز بن باز گفته بود به دست نیاوردم.
***
( من امر شده ام که فقط به ظاهر حکم کنم و خداوند عهده دار پنهانی هاست.)
السخاوی در این باره می گوید که: که این حدیث ضعیف در کتاب های حدیث مشهور و کتابهای حدیث مختلف دیگر وجود ندارد و حافظ  العراقی با قطعیت می گوید که این حدیث هیچ اصلی ندارد و همچنین شیخ المزی و دیگران نیز این حدیث ضعیف را انکار کرده اند.
***
(ایمان تنها با آرزو کردن و سخنان شیرین و آراسته نیست، بلکه ایمان آن ایمانی است که در دل جایگزین شود و کردار آن را تصدیق کند.)
شیخ آلبانی می گوید که : "حدیث موضوع است " و این حدیث ِ موضوع از حسن بصری روایت شده است.
***
( عجله در کار خیر نیکوست)
عجلونی می گوید که این ، حدیث نیست .
***

(هر طور که سزا و پاداش بدهی ، همانگونه به تو پاداش یا سزا داده می شود.)
مناوی در تخریج تفسیر بیضاوی 1/102 می گوید که: بیهقی این را در کتاب اسماء و صفات با سند ضعیف تخریج کرده است.
***
(گاه گاهی به قلب استراحت بدهید)
القضاعی این حدیث را در کتاب مسند الشهاب تخریج کرده است و محقق این کتاب شیخ حمدی السلفی می گوید که: در سند این حدیث، ولید بن محمد الموقری هست که او شخصی متروک ( راويي كه تحت هيچ صورت توثيق نشده و با اصطلاحات جرحي همانند: «متروك، متروك الحديث، واهي الحديث و يا ساقط» توصيف شده باشد) است و این حدیث ضعیف است.
***
(روزه بگیرید تا صحت یابید)
 الصغانی این حدیث را جزو احادیث موضوع بیان کرده است و شیخ آلبانی می گوید این حدیث ضعیف است.
***


(اختلاف کردن امت من رحمت است.)
شیخ آلبانی می گوید که این حدیث هیچ اصلیتی ندارد
***
(سوره یاسین را بر مردگان خود بخوانید)
ابو داود و دیگران این حدیث را روایت کرده اند و شیخ آلبانی این را در «الارواء» ضعیف دانسته است.


التماس دعا